گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر، گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، مجازاً، به پر وپای کسی پیچیدن. پرخاش کردن. (فرهنگ فارسی معین)
گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر، گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، مجازاً، به پر وپای کسی پیچیدن. پرخاش کردن. (فرهنگ فارسی معین)
اتساع. (مصادر اللغۀ زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج). انفساح. اندماج. (تاج المصادر بیهقی) ، آسان شدن کار: بر اهل خراسان فراخ شد کار امروز که ابلیس میزبان است. ناصرخسرو. رجوع به فراخ شود
اتساع. (مصادر اللغۀ زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج). انفساح. اندماج. (تاج المصادر بیهقی) ، آسان شدن کار: بر اهل خراسان فراخ شد کار امروز که ابلیس میزبان است. ناصرخسرو. رجوع به فراخ شود
رخنه یافتن. شکافته شدن: سوراخ شده ست سد یأجوج یک چند حذر کن ای برادر. ناصرخسرو. - سوراخ شدن در آسمان و سقف آسمان، حادثۀ بزرگ اتفاق افتادن. (آنندراج) : هیچ سوراخی نخواهدگشت سقف آسمان گرسری گاهی ز جیب شادمانی سر کنم. ظهوری (از آنندراج)
رخنه یافتن. شکافته شدن: سوراخ شده ست سد یأجوج یک چند حذر کن ای برادر. ناصرخسرو. - سوراخ شدن در آسمان و سقف آسمان، حادثۀ بزرگ اتفاق افتادن. (آنندراج) : هیچ سوراخی نخواهدگشت سقف آسمان گرسری گاهی ز جیب شادمانی سر کنم. ظهوری (از آنندراج)